ناگه طلوع عشق...

مرا امید وصال تو زنده می دارد...

ناگه طلوع عشق...

مرا امید وصال تو زنده می دارد...

کار او دارد که حق را شد مرید
بهر کار او ز هر کاری برید
دیگران چون کودکان این روز چند
تا به شب بر خاک بازی می کنند
مولوی

۱ مطلب در مهر ۱۳۸۹ ثبت شده است

فرمود بعضی روز قیامت می آیند، میبینند یک چیز بزرگی را آوردند و به یکی دادند. اینکه عملش کم بود، داشت بدبختی هایش را ضجه می زد، یک چیز آوردند وگذاشتند داخل ترازو، هرچه سنگ بود همه را به آسمان پرت کرد. اینقدر سنگین بود!
گفت پروردگارا به عمرم عملی را که مناسب باشد به جا نیاوردم که چنین چیزی نصیب من بشود این چیست؟فرمود یک حاجت بود تو از ما خواستی و ما ندادیم. تومدام میخواستی،ما طاقچه بالا گذاشته بودیم. حالا این بزرگ شده و به این شکل درآمده.
میدانی همین بنی آدم که می گفت چرا حاجت من را نمی دهی آن وقت چه می گوید؟ می گوید کاش آن حاجتها که توی دنیا به من دادی آنها را هم نمی دادی! کاش وقتی ما دعا کردیم یک لقمه نان خالی توی دنیا به ما بدهی و دادی، به ما نمی دادی!
(طوبای محبت - مجالس حاج محمد اسماعیل دولابی)
  • محمد