ناگه طلوع عشق...

مرا امید وصال تو زنده می دارد...

ناگه طلوع عشق...

مرا امید وصال تو زنده می دارد...

کار او دارد که حق را شد مرید
بهر کار او ز هر کاری برید
دیگران چون کودکان این روز چند
تا به شب بر خاک بازی می کنند
مولوی

1- نظریه های جامعه شناسی غرب مثل قرآن برای بعضی ها معتبر است؛ از قرآن هم معتــبر تر. فلان جامعه  شناس این جور گفته؛ این دیگر برو برگرد ندارد! چرا؟! بنشینید فکــر کنید؛ نظریه پردازی کنید، از موجودی این دانشها در دنیا استفاده کنیم، برآن چیزی بیفزاییم و نقاط غلط آن را برملا کنیم. این از جمله کارهایی است که جزو الزامات حتــمی پیشرفت است.


2- البته همان‌طور که گفتم، اساتیدى هستند که فرآورده‌هاى اندیشه‌هاى غربى در علوم انسانى، بت آنهاست. در مقابل خدا مى‌گویند سجده نکنید؛ اما در مقابل بت‌ها به راحتى سجده مى‌کنند؛ دانشجوى جوان را دست او بدهى، بافت و ساخت فکرى او را همان‌طورى که متناسب با آن بت خود او است، مى‌سازد. بنده به این‌طور افراد، هیچ اعتقادى ندارم. این استاد هر چه هم دانشمند باشد، وجودش نافع نیست، مضرّ است... مواظب باشید دچار آن بت‌پرستى نشوید. یک مطلبى را چهل، پنجاه سال پیش، یک فیلسوف اجتماعى یا سیاسى در غرب گفته و بعد آمدند ده تا نقد بر آن نوشته‌اند؛ این آقا تازه به حرف آن پنجاه سال قبل دست یافته و به عنوان حرف نو، به داخل کشور مى‌آورد و با بَه‌بَه و چَه‌چَه آن را به خوردِ دانشجو و شاگرد و محیط خودش مى‌دهد. تحقیق علمى به معناى فقط فراگیرى و تقلید نیست؛ تحقیق، ضد تقلید است. این کار، کار شماست.

(رهبر معظم انقلاب)

  • ۰ نظر
  • ۰۵ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۵:۲۰
  • محمد

فرمود بعضی روز قیامت می آیند، میبینند یک چیز بزرگی را آوردند و به یکی دادند. اینکه عملش کم بود، داشت بدبختی هایش را ضجه می زد، یک چیز آوردند وگذاشتند داخل ترازو، هرچه سنگ بود همه را به آسمان پرت کرد. اینقدر سنگین بود!
گفت پروردگارا به عمرم عملی را که مناسب باشد به جا نیاوردم که چنین چیزی نصیب من بشود این چیست؟فرمود یک حاجت بود تو از ما خواستی و ما ندادیم. تومدام میخواستی،ما طاقچه بالا گذاشته بودیم. حالا این بزرگ شده و به این شکل درآمده.
میدانی همین بنی آدم که می گفت چرا حاجت من را نمی دهی آن وقت چه می گوید؟ می گوید کاش آن حاجتها که توی دنیا به من دادی آنها را هم نمی دادی! کاش وقتی ما دعا کردیم یک لقمه نان خالی توی دنیا به ما بدهی و دادی، به ما نمی دادی!
(طوبای محبت - مجالس حاج محمد اسماعیل دولابی)
  • محمد