داغ جدایی به دل..
این شعر را از بچگی از شهرام ناظری شنیده بودم که در وصف شهدا خوانده بود. بعدها سالهای اولی که به حوزه آمده بودم این ابیات را با صدای فوق العاده نازنین و غیر قابل وصف حاج دایی رضا هم شنیدم، که در فراق دوستان شهیدش آرام میخواند و با لطافتی که مختص خودش بود زنگارها را از ظلمتکدهی دل سیاه من و امثال من می شست.
امشب که رفته بودم از پارکینگ خانه وسیله ای بردارم، طبق معمول چون صدا میپیچد زدم زیر آواز. چند ثانیه اش را ضبط کردم. یادش بخیر قبل ترها این صدا اگر زیبایی نداشت که نداشت، شاید اقلا مختصر سوزی داشت. حالا که که دیگر از شدت آلودگی و روسیاهی همان را هم ندارد..
میگذرد کاروان، روی گل ارغوان
قافله سالار آن، سرو شهید جوان
در غم این عاشقان، چشم فلک خون فشان
داغ جدایی به دل، آتش حسرت به جان
خورشیدی تابیدی، ای شهید
در دلها جاویدی، ای شهید
میگرید در سوگت، آسمان
میسوزد از داغت، شمع جان
- ۹۵/۱۱/۰۷